بخون و بخند

به آقای هالو می گن:چرا ماشینتو از پلاک شروع می کنی به شستن؟
میگه:والا یه بار از سقف شروع کردم به شستن رسیدم به پلاک دیدم ماشین خودم نیست
!!!


آقای هالو میره مسابقه رالی شرکت میکنه ؛ وسط راه مسافر سوار میکنه!!!
آقای هالو داشت واسه دوستش خالی می بست می گه من یه سگ دارم وقتی میاد خونه در می زنه 
دوستش
 میگه : چرا؟ مگه سگت کلید نداره ؟؟؟؟
به آقای هالو میگن شما پسرت رو بیشتر دوست داری یا چلو کباب رو؟ آقای هالو میگه : بابا تو رو به خدا ما رو سر دو راهی قرار ندین !!!!
آقای هالو میاد شیشه عینکشو پاک کنه یهو جو میگیردش خونه تکونی میکنه!!!!!!!

جسد یه مرده رو که خودش رو دار زده بود میبرن پزشک قانونی، بعد از بررسی مشخص میشه 90 درصد علت مرگ کوفتگیه 10 درصد خفگی! دکترا شوکه می شن! میرن محل خودکشی, میبینن مرده خودش رو با کش دار زده!!!!!!!

همه چیز درباره ی ساسی مانکن

ساسی مانکن

ساسان یافته ملقب به ساسی مانکن (۱۲ آبان ۱۳۶۵ در اهواز[۱]) یکی از خوانندگان رپ فارسی است. وی بسیاری از آثارش را در همراهی با حسین مخته و علیشمس اجرا می‌کرد. اما هم اکنون وی همکاری خود را با حسین مخته قطع کرده‌است و با امیر مسعود شروع به کار کرده‌است .

دیدار با کروبی

در سال ۱۳۸۸ در جریان انتخابات دهمین دوره ریاست‌جمهوری ایران، خبر دیدار مهدی کروبی، یکی از نامزدهای ریاست جمهوری، با ساسی مانکن با توجه به فعالیت بدون مجوز این خواننده، مورد توجه رسانه‌ها قرار گرفت.[۲] برخی منابع از اجرای زندهٔ ساسی مانکن برای کروبی نیز خبر دادند .

دستگیری

ساسی مانکن در ۷ فروردین ۱۳۸۹ در حالی که برای انجام چند جشن خانگی در کیش به سر می‌برد بازداشت شد .

قطعات

ساسی مانکن به دلیل نداشتن مجوز تولید موسیقی در ایران، فقط به انتشار تک آهنگ پرداخته و تا کنون آلبومی بیرون نداده‌است. فهرست تک آهنگ‌های ساسی مانکن به قرار زیر است:

پارمیدا

پارمیدا (۲)

ای جان جان

بدو بدو

عروسی

دیوونه خونه

بندری

دافی شاپ

حالا برقص

کرانچی

مدرسه رپ

شبه پارتی

قلقلک نده

رد تماس

پارتی ارواح

بوم بوم

دیس صامت

از سه زاویه

به خدا مغرور نیستم

دیدی داف هلندی منم پرید

داف هلندی

دیس لاو

صدام رو کشتن

میدونم دوستم نداری

King of Rap

بگو چه کار کنم

آره معروف شدم

پیشم نمون

نیناش ناش

گوشواره

موشول اینا کوشن؟(ساسی مانکن سال۸۸)

پاستوریزه

الهی فدات شم

پیشی

حالا وای وای

۳۶۰ درجه

برگرد

دخترمدرسه‌ای

تهران رو LA کن

یه کاری کن رقصمون بیاد


جوک های قزوینی جدید

می دونین توی قزوین بازی بیلیارد 1000 تومان وتماشای بازی 3500 تومانه ؟



از قزوینیه میپرسن چرا همیشه دنبال توپ میدوی میگه آخه همیشه دنبال توپ یه بچه میاد!



قزوینی کنار زمین فوتبال دراز کشیده بوده....بهش میگن جناب شما بازیکنی؟میگه:نه من برانکاردم



تو قزوین زلزله میاد بچه از طبقه بالا ساختمون رو قزوینیه میفته. قزوینیه خداروشکر میکنه میگه زلزله نیومده کمکهای مردمی رسید



می دونین قزوینی ها کدوم قسمت تهران رو واسه زندگی کردن دوست دارن؟چهارراه جهان کودک



میدونی تو قزوین پشت بچه ها چی نوشتن ؟با نگاهی به آینده درست مصرف کنید



از یک قزوینی می پرسند چرا هنوز ازدواج نکردی؟میگه چون هنوز برادر زن مورد علاقمو پیدا نکردم



قزوینه عروسیش بود ، توی کارت عروسی می نویسه : همراه داشتن بچه الزامی است



یه روز به یه قزوینی میگن از کدوم خواننده خوشت میاد؟میگه هایده . میگن از کدوم آهنگش خوشت میاد ؟ میگه: همونی که میگه (کبوتر بچه کرده .... کاش بودیو میدیدی...)



یه نفر یه قزوینیه رو میبینه میره جلو و کلی باهاش احوال پرسی میکنه اما قزوینیه زیاد تحویلش نمیگیره. بعد که میره، قزوینیه برمیگیرده از پشت بهش نگاه میکنه میگه : رضا تویی؟ ببخشید که نشناختمت .



قزوینیا جدیدا نماز جمعه را به صورت دایره ای میخونند



فتوای جدیدتر علما :!!! احتیاط واجب بر آن است که مسافر نماز را در قزوین بدون رکوع و سجده بخواند 



سازمان حمایت از نماز گزاران قزوینی نمونه جدید سجاده را به همراه 2 آینه بغل به بازار عرضه کرد 



قزوینیه میبینه صف نون شلوغه میگه: منو این همه خوشبختی



به قزوینیه میگن به کی رای میدی. میگه:به آمپول زن محلمون. میگن چرا؟ میگه:آخه زیادی کاندیدس

 

قزوینیها به شورت لامبادا میگن نخ در بهشت



میدونید به فرمانده قزوین‌هاچی میگن ارباب حلقه‌ها



یه قزوینی رو بایه گونی شورت می گیرن بهش میگن این چیه؟ میگه دفترچه خاطراتمه



زنی در قزوین باسنش را می خارانده.پیرمرد قزوینی که دل و حال راه رفتن راهم نداشت، به او می گه: خرده کاری هم می کنیم ها!!!



یه بچه توی قزوین گم میشه پلیس اعلام میکنه که هرکی این بچه را پیدا کرده امشب را که هیچ ولی فردا شب بیاد تحویلش بده تا ما پس فردا اون را به خونواده اش تحویل بدیم 



قزوینیه تو صفه مرغه که مرغ تموم میشه قزوینیه میگه:مرغ تموم شد چرا صفو به هم میزنید 



اگه با یه قزوینی گنده تو کوچه بن بست بودی 3 راه بیشتر نداری : اول اینکه آب بشی بری زمین یا اینکه دود شی بری هوا یا دستت رو بزنی به دیوار توکل کنی به خدا ... 



تهرانی میره قزوین بند کفشش باز میشه با بدبختی یه کوچه بن بست پیدا میکنه و دولا میشه تا بندش رو ببنده یهو یه چیزی میشه سرش رو بلند میکنه چشمش می افته به تابلو سر کوچه می بینه نوشته کوچه دستغیب 



ژاپنی یه میره قزوین وقتی که بر میگرده، ازش می پرسن: قزوینی ها را چه طوری دیدی؟ ژاپنی یه میگه: در قزوین تاتاشی ، تو شه!!! 



صدهزار سال پیش یک سکه تو قزوین می افته زمین آثار باستانی میشه



سه مجرم عربه و آبادانی و قزوینی یه رو می برن توی یه جزیره و به هر کدومشون یه گوریل می دن و می گن: هر کی بتونه بچه بیشتری از این گوریل ها بگیره، از مجازاتش کم می شه. سه سال دیگه میرن سراغ این مجرمین و می بینن عربه چهار تا بچه داره، اون رو عفوش می کنن. می رن سراغ آبادانی یه می بینن سه تا بچه داره، اونم عفو می خوره . می رن سراغ قزوینی یه می بینن یه بچه داره. می گن: توی این سه سال فقط همین یه بچه؟ قزوینی یه میگه: بابا همون موقع من دنبال هواپیماتون کلی دویدم و داد زدم این گوریله (نره)!!! 


قزوینی یه عروسی میکنه ،فرداش با برادر زنش میره ماه عسل !!!


جلوی درشهر قزوین می نویسند به شهر قزوین خوش آمدید وقتی که می خوای خارج شوی می گویند خوشتون آمد 


قزوینی یه وصیت میکنه که وقتی من مردم، منو بسوزونین و ازم پودر بچه درست کنین


یه روز تو صف نانوایی در قزوین دست نفر اول میره تو پریز برق تا ته صف همه میمیرن 



عزرائیل میره جون قزوینی یه را بگیره، قزوینی یه میگه : قربونت بیزحمت دولا شین اون وصیت من رو از زیر قالی بدین به من!!! 


یه روز یه قزوینیه تصمیم میگیره بره کوه نوردی همین طوریکه داشته از کوه میرفته بالا متوجه جمعیت زیادی جلوتر از خودش میشه با خودش میگه من و این همه خوشبختی محاله 

 

یه روز یه درویش میره قزوین.وقتی میخواد وارد شهر بشه میگه (یاهو) ولی وقتی میخواد بیا بیرون میگه (یوهو). 

یوزرنیم و پسورد های ند 32 Username&Password

Username:EAV-31422967
Password:dhvahcfrde

Username:EAV-31423058
Password:f6vbascs7r

Username:EAV-31423153
Password:fscjtnhxfs

Username:EAV-31301619
Password:m3fu5n574v

Username:EAV-31301620
Password:x8p34f5dsc

Username:EAV-31301622
Password:6vpxvbe4t6

Username:EAV-31301627
Password:vevujs3nma

Username:EAV-31301628
Password:ak64jj3ucp

Username:EAV-31301569
Password:dfu4mfusrv

Username:EAV-31301612
Password:nua3md6uax

Username:EAV-31301613
Password:hc3rfefdjc

جوک های جدید و باحال

چند جوک با حال عسلی 

ترکه میره جبهه تو خاک عراقیا لخت میشه رو زمین دراز میکشه بهش میگن داری چیکار می کنی میگه دارم به خاک دشمن تجاوز می کنم 

...........................................

دختر: مامان عشق چیه؟
مادر: هیچی مادر - اینو مردا ساختن تا پول ماها رو ندن ! 

...........................................

ترکه می خواسته بمیره وصیت می کنه من که مردم یه میلیون خرجم کنین

وقتی میمیره پسرش یه میلیون خر جمع میکنه 

...........................................

یه یارو مسته هی میرفته رستوران 2 تامشروب سفارش می داده گارسون مشکوک میشه میگه چرا همش 2تا 2 تا سفارش میدی میگه یکی واسه خودم یکی واسه دوستم تو شهرستان بعد از مدتی دیگه همش یکی یکی سفارش می داده گارسون دوباره مشکوک میشه ازش می پرسه واسه دوستتون اتفاقی افتاده که یکی سفارش میدین میگه نه من خودم ترک کردم 

...........................................

زن رشتیه دیر میره خونه. شوهرش عصبانی میشه! و میگه؟ کجا بودی ؟ زنه میگه تو راه یه نفر بهم تجاوز کرد! شوهره میگه : خب تجاوز 10 دقیق!! بقیشو کجا بودی ؟!!!!! 

...........................................

یه مگسه دستشو میندازه دور گردن دوست دخترش میگه : می دونی عزیزم از گه بیشتر می خوامت؟!! 

...........................................

دو تا مگس با هم ازدواج میکنن . ماه عسل میرن WC 

...........................................

ترکه به زنش میگه : عجب داماد آمریکایی خوبی داریم . زنه میگه چطور؟ میگه من پشت در بودم شنیدم برا اینکه ما بیدار نشیم داشت دخترمونو ساکت میکرد و هی میگفت : ساک ایت! ساک ایت 

...........................................

به ترکه میگن یه واحد کوچیک‌تر از مثقال نام ببر. میگه چس مثقال! 

...........................................

اخبار دیروز :
به یک زن رشتی که در پارک می‌دوید تجاوز شد
اخبار امروز :
صد زن رشتی در پارک می‌دویدند ! 

...........................................

واسه لره دختر نشون می‌کنن، با سنگ می‌زندش! 

...........................................

میگن قزوینیا همشون خوش شانسن. آخه شانس جرات نمی‌کنه بهشون پشت کنه! 

...........................................

ترکه تو قرعه کشی بانک شرکت می‌کنه، براش شیش ماه زندان در میاد! 

...........................................

ترکه داشته شنای قورباغه میرفته، لک لک میاد می‌خوردش! 

...........................................

ترکه جونش به لبش میرسه، تف می‌کنه می‌میره! 

...........................................

ترکه قاضی میشه بهش میگن حکم کن، میگه پیک! 

...........................................

اصفهونیا رو از چهار تا چیز میشه شناخت:
- همشون زیرشلواری آبی راه راه دارن
- هر قلوپ نوشابه که می‌خورن به شیشه نگاه می‌کنن ببینن تا کجاش رفته
- جلوی در وامیستن و به جای اینکه بگن بفرمایین تو، میگن حالا چرا نمیان تو؟
- بستنی لیوانی که می‌خورن حتما درش رو می‌لیسن 

...........................................

تو برام مثل گل می‌مونی، فقط باید یه چوب بکنم تو کونت تا بشی دسته گل! 

..........................................

- جون میده با تو بریم ماهی‌گیری!
- چطور؟
- آخه هیچکس به اندازه تو کرم نداره! 

...........................................

به پدر حسین فهمیده میگن نظرت درباره پسرت چیه؟ میگه برو بابا هنوز دارم قسط تانک رو میدم! 

...........................................

عزراییل میره سراغ ترکه. ترکه خودش رو میزنه به مردن! 

...........................................

به ترکه میگن به نظر شما سیو همان سیب است؟ میگه نه بابا، من چندتاش رو خوردم، صابونه! 

...........................................

ترکه رو می‌برن زیر سوال، له میشه! 

...........................................

شب چهارشنبه سوری می‌بینن ترکا بیشترین آسیب رو داشتن. یه آمار می‌گیرن می‌فهمن که اونا آتیش رو بغل دیوار درست می‌کردن بعد از روش می‌پریدن! 

...........................................

عربه میره استخر. شورتش سوراخ بوده، غرق میشه! 

...........................................

از ترکه می‌پرسن آقا نظرت راجب به خدا چیه؟ میگه خدا خوبه، مهربونه، بزرگه، خالق جهانه. ابوالفضل نگهدارش باشه! 

...........................................

یه ترکه می‌خواست بره تونس، نتونس (نتونست)! 

...........................................

یه روز یه ترکه میره استخر، آهنگ تایتانیک میزارن غرق میشه ! 

...........................................

زن ترکه حامله بوده و برای تشخیص جنسیت بچش میره سونوگرافی. زنه با دکتره میرن توی اتاق و بعد نیم‌ساعت دکتره میاد بیرون میگه آقا مژده بچه شما دختره. ترکه میگه آخی، آقای دکتر بپرس اسمش چیه؟! 

...........................................

یه ترکه بلال می‌خوره، تا یه هفته همش اذون میگه ! 

...........................................

یه قزوینیه میره آفریقا و یه بچه سیاه پوست ورمی‌داره با خودش میاره. بهش میگن این رو واسه چی آوردی؟ میگه اگه خدا قبول کنه واسه محرم و صفر آوردمش! 

...........................................

یه انگشتر میره قزوین، النگو برمی‌گرده! 

...........................................

به ترکه میگن یه جمله بساز که توش آب باشه. میگه لوله! 

...........................................

یه ترکه میره در یخچال رو باز می‌کنه می‌بینه ژله توی یخچال داره می‌لرزه. میگه نترس اومدم آب بخورم! 

...........................................

زن ترکه پنج قلو زاییده بوده و هر کدوم از بچه‌هاش یه رنگی دراومده بودن! ترکه میره دکتر ببینه علتش چیه. دکتره میگه زن شما به جای قرص ضد حاملگی، اسمارتیز خورده! 

...........................................



یه ترکه باباش می‌میره میشه یتیم. مامانش می‌میره میشه دو تیم. همه خانوادش می‌میرن میشه تیم ملی! 

...........................................

یادم باشه که یادت باشه که یادم بیاری که یادت بدم که یاد بگیری که یادم بیاری که همیشه به یادتم و یادت هیچوقت از یادم نمیره. این رو یادت نره. 

...........................................

یه روز یه ترکه داشته با دوست دخترش توی خیابون راه میرفته، یه دفعه یه گوز میده! برای اینکه سه نشه، میگه باز این بچه‌ها برام SMS فرستادن!! 

...........................................

به ترکه میگن می‌دونی اولین حیوونی که به مکه رفت چه حیوونی بود؟ میگه هاج زنبور عسل!

نظـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر یادت نره

جوک های قزوینی


قزوینیه عروسی میکنه توی کارت عروسیش می نویسه: « آوردن اطفال الزامیست!!!!!!!!!!!!! ................................................................... قزوینیه کنار زمین فوتبال خوابیده بوده، بهش میگن: پاشو برو تو زمین، بازی « شروع شده. میگه: من برانکاردم ................................................................... یه دانمارکیه کاریکاتوره کون رو بدون سوراخ می کشه « تو قزوین دستگیرش می کنن به سه جرم 1-تشویش اذهان عمومی 2- نشر اکاذیب 3- توهین به مقدسات ................................................................... شعار قزوینی ها در این ایام : کاریکاتوریست دانمارک حق مسلم ماست « ................................................................... به قزوینیه میگن: آدرس سایتتو بده. میگه: دمرو، دمرو، دمرو، دات کون، دات کان « ................................................................... قزوینیها به ناف می‌گن: سوراخ بی مصرف! « ................................................................... می دونی به فرماندار قزوین چی میگن؟ « ارباب حلقه ها !!! ................................................................... قزوینیه انگشتش میشکنه از ناراحتی سکته میکنه « ................................................................... می دونستی صاحب شرکت نوکیا یه قزوینیه؟ می گی نه؟ مگه ندیدی وقتی گوشیت رو روشن می کنی یه مرد « دست یه بچه رو می گیره؟ ................................................................... دیروز موجی از شادی در قزوین برپا بود .می دونی چرا؟ چون بهروز ایدز نداشت « ................................................................... شنیدم قزوینی ها رسمشونه ترتیبه هر کـ..سی رو می دن یه دونه از موهای سرشو یادگاری نگه میدارن! خیلی نگرانتم تازگی ها داری کچل می شی! « ................................................................... خبر فوری: هنوز کنکور در قزوین ادامه دارد، به گزارش بی بی سی هنوز داوطلبین جرأت « نکردن دفترچه سولات را از روی زمین بر دارند ................................................................... یارو از کونش کپی میگیره میگن واسه چی؟ میگه فردا میرم قزوین میترسم اصلش رو پاره « کنن ................................................................... قزوین زلزله میاد یه بچه از پشت بام پرت میشه تو بغل یه قزوینیه . قزوینیه میگه « بابا دمشون گرم هنوز زلزله تموم نشده کمکهای مردمی رسید ................................................................... جدید ترین رومان عاشقانه در قزوین « خسرو و فرها ................................................................... موسی در قزوین: ای موسی عصایت را به زمین بنداز. و موسی چنین کرد . و ندا امد حالا « اگه جرات داری برش دارر ................................................................... قزوینیه یه کیسه برنج تبرک میخره درشو باز میکنه میگه اِ اِ اِ اِ اِ ..... پس « حمیدش کو؟؟؟ ................................................................... یه روز قزوینیه میاد تهران عروسی بر میگرده شهرشون بهش میگن عروسی چطور بود میگه « عجب عروسی بود پسرها با مردها قاطی بودن ................................................................... یه ضرب المثل قزوینی می گه : رفیق اگه رفیق باشه آدم منت زنشو نمی کشه. « ................................................................... قزوینیه زنشو بیمه بدنه میکنه، رشتیه بیمه شخص ثالث. « ................................................................... قزوینیه زنگ میزنه برنامه مهتاب میگه: عکس پشت موضوع مسابقه رو هم نشون بدین تا ما « هم بتونیم برنده شیم. ................................................................... قزوینی ها اعتراض میکنن این چه الفبائیه که به ن میگن نون اما به ک میگن کاف؟ « ................................................................... سرخ پوستها موقع حمله به قزوین میگن: آکومبا، بومبا، یاکومبا! وقتی که از « حمله بر می‌گردند میگن: نکن بابا، نکن بابا ................................................................... شعار قزوینی ها در این ایام : کاریکاتوریست دانمارک حق مسلم ماست « ................................................................... پلیس قزوینیه رو با یه گونی شرت میگیره میگه:اینا چیه؟قزوینیه می گه:هیچی به خدا « دفتر خاطراتمه ................................................................... قزوینیه یه خیابون خلوت پیدا میکنه، خودشو انگشت میکنه در میره! « ................................................................... به قزوینیه میگن قزوین کجاست. می گه اراده کنی همین جا « ................................................................... بچه قزوینیه به باباش میگه:بابا ...مامان شبها کجا میره که هی بهش میگی بر گرد؟؟؟ « ................................................................... ‌یه روز به یه قزوینیه میگن یه دختر پاک و معصوم سراغ داری؟میگه:آره شبی هفت هزار « تومن!!!! ................................................................... قزوینیه میخواد آمپول بزنه٬از ترشس میره تهران میزنه!!!! « ................................................................... یه قزوینیه بد از چند سال دوستشو میبینه و شروع میکنه به رو بسی و میگه هر چقدر « میبنمت سیر نمیشم باید بکنمت ................................................................... به خاطر رفاه حال نماز گذاران قزوینی جا نماز با آینه بغل توزیع شد « ................................................................... خبر مهم:جهت با شکوه تر شدن نماز جمعه قزوین سوره بقره به رکوع اضافه شد « ................................................................... توی قزوین وقتی نماز جمعه تموم میشه همه باهم دست میدن میگن خیلی حال دادی « ................................................................... شباهت پزشک اطفال با قزوینی:هر دوشون بچه ها رو خوب میکنن « ................................................................... قزوینیها به برادر زن میگن: اشانتیون ازدواج « ................................................................... می دونید شجاعترین مرد رو زمین کیه؟؟؟؟؟ امام جمعه قزوینه دیگه « ................................................................... قزوینیها میرن از برره زن میگیرن چون جای اینکه با زنشون بخوابن با برادرزنشون « میخوابن ................................................................... قزوینیهاتوی عروسیشون این آهنگ رو میزارن : عزیزم بگو بر میگردی « ................................................................... یه قزوینیه به کون یه بچه خوشگل دست می ندازه (انگل می کنه) طرف می گوزه !! قزوینیه « می گه : یه همچین مالی باید هم دزدگیر داشته باشه. ................................................................... به یه قزوینی می گن نظرت در مورد شورت های لای قاشی چی هستش؟می گه بابا اینا « که شورت نیست !!! می گن پس چیه ؟ می گه : نخ در بهشت ................................................................... قزوینه میاد به دوستش میگه یه هفته هست که سکـ..س نداشتم!!! دوستش میگه: مگه خانومت « پریوده؟!!! قزوینه میگه نبابا اسهال داره!!!! ................................................................... قزوینیه وارد یک جمع میشه، با همه از دم روبوسی میکنه به جز یک نفر که فقط باهاش « دست میده. یارو شاکی میشه، میگه: چرا منو ماچ نکردی؟! قزوینیه میگه: بالام تورو گذاشتم بک…م ................................................................... میدونی تو قزوین ملت شب های جمعه چی نذری میدن؟؟؟… وازلین « ................................................................... ضرب المثل قزوینی: اگر رفیق، رفیق باشه، آدم منت زنشو نمیکشه « ................................................................... اگه بین 6 تا قزوینی گردن کلفت توی یک اتاق گیر افتادی چه کار می کنی؟!!… تو که « کاری از دست بر نمیاد…. پس سعی کن بهت خوش بگذره!!! ................................................................... یک بابایی رو تو قزوین میندازن زندان، روز اول هم سلولیش ازش میپرسه: بالام جان، « ‌بچه کردی افتادی این تو؟! یارو میگه: نه آقا این حرفا چیه؟ من هیچ وقت همچی کاری نمیکنم! قزوینیه میگه: خوب پس حتما اوا کردی؟! باز یارو میگه: نه برادر، چی میگی؟! قزوینیه میگه: نکنه پیرمرد کردی؟! یارو میگه: آقای عزیز عفت کلام داشته باش، این حرفا یعنی چی، من جرمم سیاسیه! قزوینیه میگه: آهــان! بالام جان فهمیدم، رئیس‌جمهور کردی! ................................................................... قزوینیه میره مغازه روبات فروشی، فروشندهه شروع میکنه به تعریف از روباتا و میگه: « آقا این روباته آخر کاره، بهترین روباتیه که تا حالا ساخته شده، ببین اگه این دکمه روی شکمش رو فشار بدی جاروبرقی میشه، اگه دستش رو بکشی ماشین لباسشویی میشه و خلاصه از هر پیچش هزار هنر میریزه! قزوینیه حسابی حال میکنه میگه: بالام جان من همینو میخوام! خلاصه پولشو میده و ور میداره میبردش خونه. فرداش قروینیه شاکی با کیر پانسمان شده برمیگرده میگه: مادرقحبه! چرا نگفتی این سوراخ کونش چرخ گوشته؟! ................................................................... یه روز تو قزوین یه بابا و ننه دست بچشون رومیگیرن میبرن کلانتری و به افسره میگن: « سرکار این چه شهریه؟ این چه زندگیه؟ این بچه رو کردن کونش آش و لاش شده، پاره و پوره شده!! افسره نگاه میکنه میبینه: تُچ تُچ! این که پاک پاره شده! رو می‌کنه به سربازش میگه: این کار، کار حسن کودکه زود بگیرین بیارینش. بعداز نیم ساعت یک یارو سبیل کلفته رو دست بسته میارن، افسره بهش میگه تو خجالت نمیکشی؟! ببین با این بچه چی کار کردی؟…حسن کودک نگاه میکنه، میگه: نگاه کن تورو خدا!‌کون بچه پاره پوره شده، آش و لاش شده! سرکار، کار آدم تازه‌کار بوده! من کون بچه شیش ماهه میذارم از خواب بیدار نمیشه! ................................................................... قزوینیه جلو آینه لخت میشه کون خودشو میبینه، میگه: یار در خانه و ما گرد جهان « میگردیم! ................................................................... قزوینیه رو با یه سه لیتری تف دستگیر میکنن! « ................................................................... قزوینیه دنبال یه بچه میکنه، آخر سر تو یه کوچه بن بست گیرش میاره، بهش میگه: « بالام جان! سه تا کار میتونی بکنی: اول اینکه بال در بیاری پرواز کنی، دوم اینکه آب بشی بری تو زمین، سوم اینکه دستات رو بگذاری رو زمین توکل به خدا کنی! ................................................................... قزوینیه داشته تو یک خرابه یه پسره رو میکرده، یهو ماشین کمیته سرمی‌رسه. افسره « بهش میگه: پدرسوخته! داری چه غلطی با بچه مردم می‌کنی؟! قزوینیه شاکی میشه، میگه: به تو چه، داداشمه ................................................................... قزوینیه تو بستر مرگ افتاده بوده، همه خانواده و دوست و آشنا دورش جمع می‌شن، « میگن: حاج آقا، وصیتی نداری؟ قزوینیه با حال زار میگه: بالام‌جان..اوهو…‍وصیت می‌زنم…اوهو..اوهو… بعد ازمرگم…اوهو…جسدم رو بسوزونید…ازش پودر بچه درست کنید! ................................................................... روی دروازه قزوین نوشتن: پشت‌گرمی شما مایه دلگرمی ماست! « ................................................................... یه مدت مردم به روحانیت پشت میکنن،‌قزوینیا همه میرن روحانی میشن! « ................................................................... قزوینیه میمیره، اون دنیا به علت 70 سال بچه‌بازی مستمر میندازنش قعر دوزخ، پیش « اژدهای دو سر! یک مدت میگذره طبقه‌های دیگه جهنم هی صدای آه و اوه و داد و بیداد می‌شنیدن. بالاخره دو سه تا از فرشته‌ها میرن پیش رئیس جهنم میگن: این بیچاره گناه داره، بگذار از پیش این اژدها بیاریمش بیرون. اونم میگه باشه. همچین که در سلول قزوینیه رو باز می‌کنن، اژدهای می‌زنه بیرون، حالا ندو کی بدو! فرشته‌ها بهش میگن: ‌بابا خجالت بکش! آخه چرا داری در میری؟ اژدهای میگه: بابا این دهن منو سروریس کرده! الان دو ماهه گیر داده که: بالام‌جان تو که دو تا سر داری، پس اونیکی کانت کجاست؟! ................................................................... قزوینیه داشته واسه رفیقش تعریف می‌کرده که: بالام جان دیشب رفته بودیم عروسی، جات « خالی مختلط مختلط، مرد و پسر قاطی! ................................................................... قزوینیه میره پرورشگاه یک بچه رو به فرزندی قبول کنه، مسؤول اونجا ازش میپرسه: « بالام‌جان، می‌کنی یا می‌بری؟! ................................................................... قزوینیه کنار دریا واستاده بوده، ‌می‌بینه یک بچه داره پشتشو می‌خارونه. میگه: « ‌بالام‌جان، خورده‌کاری هم قبول می‌کنیم‌ها! ................................................................... قزوینیه داشته بچهه رو میکرده،‌وسط کار یهو منکرات میریزه،‌اینم برای اینکه‌ « صحنه سازی کنه،‌به بچهه میگه بیا حالا تو منو بکن. بچهه هی داشته سعی میکرده، نمیتونسته، در همین حین افسره میرسه، زیپ شلوارشو می‌کشه پایین، میگه: بالام‌جان بیا کنار، این کارا بچه بازی نیست! ................................................................... قزوینیه یه بچه خوشگل مهمونش بوده، هی میخواسته بکندش ولی نمیدونسته چطور حالیش « کنه. تو همین احوال، یکی در می‌زنه. قزوینیه میره دم در بعد از یه مدتی شاکی بر میگرده،‌پسره میگه:‌چی شده؟! قزوینیه میگه:‌هیچی این پسر همسایه بود،‌میگفت: بابام گفته یه کاسه تف بدین،‌مهمون داریم میخوایم بکنیمش! می‌بینی بالام جان چه مردم بی ملاحظه‌این؟! نمیگن ما خودمون هم مهمون داریم! ................................................................... قزوینیه می‌میره، پسرش می‌بینه وصیت کرده قبرشو شیب دار بسازن! چند وقت بعد « قزوینیه میاد به خواب پسرش، پسره می‌پرسه: بابا جریان این قبر شیب دار چیه؟ قزوینیه میگه: بالام‌جان، تا بچه‌ها بیان روش سر بخورن! ................................................................... قزوینیه داشته تو خونش ترتیب بچهه رو میداده،‌بچهه هم حین عمل داشته با گلهای « قالی بازی میکرده. ‌قزوینیه شاکی میشه،‌میزنه تو سر بچه میگه:‌بالام جان، دل به کار بده! ................................................................... به قزوینیه میگن زن رو تعریف کن، میگه: بالام جان، زن حجمیست زائد که فضای اطراف « کان رو اشغال کرده! ................................................................... تو یکی از دهات قزوین، ملت برای بار اول یه میوه انجیر پیدا می‌کنن. خلاصه سر در « نمیارن چه موجودیه، میبرنش پیش ملای شهر، میپرسن این چیه؟ ملاهه یک نگاهی به انجیره میکنه، میگه: بالام جان من باید یک مقدار تحقیقات رو این بکنم، فردا بیاین جوابشو بهتون بدم. ملت میرن دنبال کار و کاسبیشون، فردا برمیگردن، میپرسن: خوب ملا بالاخره این یارو چیه؟ ملا میگه: بالام جان، شیره بوده مالاندن…یک کمی گردالاندن…خشخاش توش پاشاندن…چوب به کونش نشاندن…تازه شده گلابی! ................................................................... قزوینیه توی یکی ازین محله‌های پرت، کنار یک درخت تق یکی از این بچه ردیفارو « می‌گذاشته، یهو اماکن و نیروی انتظامی و پلیس 110 همه محاصرش می‌کنن! قزوینیه داد میزنه: بالام جان چه خبره؟! هولم کردید گذاشتم به کان بچه مردم؟! ................................................................... قزوینیه میره تهران پیش رفیقاش، رفیقاش هم همه جور بساطی براش جور میکنن، از عرق و « فیلم سوپر و تریاک و… آخر شب هم یه جنده باحال براش میارن تا صبح حال کنه! بعد از یه مدتی رفیق قزوینیه میره قزوین، قزوینیه هم سنگ تموم میگذاره، براش همه چیز جور میکنه و آخر شب هم میره بیرون که یه کون باحال براش گیر بیاره ولی هرچی میگرده،‌ چیزی پیدا نمیکنه،‌آخر ور میداره یه پیر مرد تریاکی لاغر مردنی کچل رو میاره، ‌رفیقش میگه: بی‌معرفت، این چیه ور داشتی آوردی؟! قزوینیه میگه: بالام‌جان شرمنده، شب جمعه بود، هیچی گیر نمیومد! اینم داییمه با کلی خواهش و التماس آوردمش! ................................................................... قزوینیه میره خونه یک میلیونره، ‌دویست میلیون نقد می‌دزده. بعد زنگ میزنه خونه « یارو میگه: بچه رو بیارین پولارو ببرین! ................................................................... بچه قزوینیه صبح پامیشه به باباش میگه: بابایی، بابایی! مامان دیشب جایی میخواست « بره؟قزوینیه میگه: نه بابا‌جان. بچهه میگه: پس چرا هی بهش میگفتی برگردعزیزم، برگرد عزیزم! ................................................................... قزوینیه میره آمریکا، وقتی برمیگرده دوتا بچه با خودش میاره، یکی سفید یکی سیاه. « ازش می‌پرسند: این سیاه رو دیگه برا چی اوردی؟ میگه: بالام‌جان این واسه ماه محرمه ................................................................... ببم جان میگه: از کلاس اول به بچه‌ها میگن: بابا آب داد. ولی نمیگن: بابا کجا رو آب « داد که این مصیبت شروع شد! ................................................................... قزوینیه توی کارت عروسیش می‌نویسه: آوردن اطفال الزامیست! « ................................................................... قزوینیه بعد نماز به بقیه میگه: بغل دستی: قبول باشه، جلویی: حال دادی، پشت سری: « حالتو میگیرم. ................................................................... یه عارف قزوینی میگه: تا "امید" هست، "آرزو" نخواهم کرد. « ................................................................... سرخ پوستها موقع حمله به قزوین میگن: آکومبا، بومبا، یاکومبا! وقتی که از حمله بر « می‌گردند میگن: نکن بابا، نکن بابا! ................................................................... بر اساس تحقیقات علمی یک زیست‌شناس قزوینی، «باسن» در زمانهای قدیم یک تکه بوده ولی « به علت شیرینی زیاد قاچ خورده و دو تکه شده. ................................................................... به قزوینیه میگن: شما قربانی هم می‌کنین؟ میگه: فامیلیش مهم نیست، هر کی باشه « می‌ک... ................................................................... قزوینیه پشت بچه‌ش می‌نویسه: با نگاهی به آینده، درست مصرف کنیم « ................................................................... قزوینیها به برادر زن میگن: اشانتیون ازدواج. « ................................................................... قزوینیه زنگ میزنه برنامه مهتاب میگه: عکس پشت موضوع مسابقه رو هم نشون بدین تا ما « هم بتونیم برنده شیم. ................................................................... قزوینی ها اعتراض میکنن این چه الفبائیه که به ن میگن نون اما به ک میگن کاف؟ « ................................................................... قزوینیه زنشو بیمه بدنه میکنه، رشتیه بیمه شخص ثالث. « ................................................................... میدونی تو قزوین ملت شب های جمعه چی نذری میدن؟؟؟… وازلین « ...................................................................

سلام دوستان خوش آمدید

این وبلاگ شعبه دوم جوک آباده اگر می خواهید شعبه اول آن را ببینید به این آدرس بروید

www.jokabad.blogfa.com